-
قسم
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1387 19:41
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود، وکیلم دل، و حضار جمعی از عاشقان. قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و محکوم شدم به تنهایی و مرگ. کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند: دوستت دارم.
-
پسر بچه
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 15:05
پشت پنجره ایستاده است با دستانش پرده را کنار زده و به پسر بچه ای نگاه می کند که امروز جای خالی پیر مرد سیگار فروش را پرکرده...
-
دل...
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1387 22:31
گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند؛ خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود؛ تا به خود باز آمدم او رفته بود؛ دل ز دستش روی خاک افتاده بود؛ جای پایش روی دل جا مانده بود...
-
من؛ تو...
جمعه 10 اسفندماه سال 1386 21:45
احمقانه ترین کار را تو کردی گفتی خداحافظ، عاشقانه ترین کار را من کردم و گفتم هر چی تو بگی...
-
ولنتاین...
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 19:48
در این دنیای تاریک و سرد همه چیز خواهد مرد اما فقط یک چیز زنده می ماند و آن هم یک عشق واقعی ست... happy valentine day
-
او...
جمعه 19 بهمنماه سال 1386 12:05
دیگر می روم بدون او دنیا را نمی خواهم ؛ دنیا مواظبش باش...
-
امتحان
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 18:25
به من می گفت : آنقدر دوستت دارم که اگر بگویی بمیر می میرم . . . باورم نمی شد فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . ! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم...
-
جواب
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 18:19
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت: پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو گفت: درمانی ندارد، بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن؟ گفت تسکینش همه سوز و فناست...
-
نفرین
یکشنبه 7 بهمنماه سال 1386 11:16
نفرین به عشق به عاشقی...
-
یک شب...
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 21:56
یک شب خوب تو آسمون یک ستاره چشمک زنون خندید و گفت : کنارتم تا آخرش تا پای جون ستاره ی قشنگی بود آروم و ناز و مهربون ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون ماهه اومد ستاره رو دزدید و برد نا مهربون ستاره رفت با رفتنش منم شدم بی همزبون حالا شبا به یاد اون چشم می دوزم به آسمون ...
-
اگر با خنده ات برایم رویا بسازی...
سهشنبه 2 بهمنماه سال 1386 19:46
اگرخنده زلبهایم گریزد اگر اشک ز چشمانم بریزد اگر با اشک خود دریا بسازنم اگربا خنده خود رویا بسازم اگر دردت شود با من هم آغوش اگر یادت شود از دلم فراموش بدان تا دم مرگ دوستت دارم... از طرف علی تقدیم به تک ستاره ی زندگی ام؛ ملیکا
-
السلام علیک...
دوشنبه 24 دیماه سال 1386 14:01
اسلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ایام سوگواری سالار شهیدان آقا امام حسین(ع) را به تمام مسلمین جهان تسلیت عرض می کنم و ان شاءالله که در دعاهایتان این بنده ی حقیر را فراموش نکنید. آمین یا رب العالمین
-
لالایی
شنبه 22 دیماه سال 1386 12:33
گفته بودی زود بر می گردی آن قدر زود که ماهی ها هنوز بیدار نشده باشند و من سالهاست کنار حوض خانه نشسته ام وبرای ماهیان لالایی می خوانم...
-
دوست دارم
پنجشنبه 20 دیماه سال 1386 16:58
دوست دارم خنده باشم بر لبانت نقش گیرم دوست دارم عشق باشم در قلبت جای گیرم دوست دارم شمع باشم بیاد تو بسوزم دوست دارم اشک باشم زچشمانت بریزم دوست دارم هر چه هستم و هر چه باشم با تو باشم ...
-
عشق...
چهارشنبه 28 آذرماه سال 1386 21:48
به کودکی گفتند: عشق چیست؟ گفت: بازی . به نوجوانی گفتند: عشق چیست؟ گفت: رفیق بازی . به جوانی گفتند: عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت . به پیرمردی گفتند: عشق چیست؟ گفت: عمر . به عاشقی گفتند: عشق چیست؟ چیزی نگفت: آهی کشید و سخت گریست...
-
پیچ
شنبه 24 آذرماه سال 1386 20:31
زندگی چهار پیچ دارد: تولد ؛ عشق ؛ ازدواج ؛ مرگ ؛ بر سر کدامین پیچ به انتظارت بنشینم؟...
-
قلب
جمعه 16 آذرماه سال 1386 20:24
همیشه به قلب هر چیز نگاه کنید و بدان بیندیشید.
-
فصل عشق
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 20:40
فصل حقیقی عشق لحظه ای است که دریابیم که تنها ماییم که عاشقیم و کس دیگری چون ما عاشق نبوده است و هیچکس دیگر نیز چون ما عاشق نخواهد بود...
-
به خدا...
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 15:14
اگر روزی وفای آدمیان و پرواز ماهیان را دیدی بدان که فراموشت کرده ام پس بدان عزیزم نه آدمیان وفا دارند و نه ماهیان مجال پرواز و بدان که... خیلی دوستت دارم!
-
یاد
سهشنبه 22 آبانماه سال 1386 20:04
وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقش پر از عکس میشه اما همیشه دلت واسه ی اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی...
-
من عاشق شدم...
جمعه 4 آبانماه سال 1386 19:05
نمیدونم چرا! اصلا نمیدونم کی! اصلا نمیدونم چه جوری! ولی یه روزی؛ یه موقعی؛ تو یه لحظه و یه جایی که تنهای تنها نشسته بودم ؛ حس کردم دلم تنگه. حس کردم نیازی دارم ؛ حس کردم دوریش برام سخته ؛ حس کردم فقط اونو میخوام ؛ حس کردم جز اون کسی تو قلبم نیست ؛ حس کردم عاشقش شدم ؛ حس کردم... چشمانم را بستم و تنهای تنها به او فکر...
-
من ماندم و غم...
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 23:07
من بودم و شب بود و شمع بود وغم؛ شمع سوخت ؛ شب رفت ؛ من ماندم و غم ...
-
من
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 21:40
پس هر گاه احساس تنهایی کردی... این حقیقت را به خاطر داشته باش... یک نفر... یک جایی... در حال فکر کردن به توست...
-
قطار زندگی...
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 21:58
زندگی همچون قطار کهنه ایست که هر دم مسافران خسته را پیاده می کند آهای زندگی ....بایست! می خواهم پیاده شوم...............................
-
سنگ
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 21:32
دیگر نه صدای هیچ پرنده ای برایم دلفریب است نه شکستن هیچ شیشه ای دلم را می لرزاند . هنوز یادم هست سنگی که به پرنده زدی شیشه پنجره دلم را شکست . پرنده پر زد . پنجره را بستم . تیر و کمانت این بار خود قلبم را نشانه گرفته...............!!!
-
مرداب
جمعه 6 مهرماه سال 1386 20:59
یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم ترس تموم وجودمو برداشت که شاید منم یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم! سریع از کنار مرداب دور شدم. حالا وقتی که می بینم خودم مرداب شدم دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم و حالا می فهمم ... گل نیلوفر مغرور نیست اون خودشو وقف مرداب کرده...
-
وقتی که من مردم
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 14:41
وقتی که من مردم چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم به راه مردم... وقتی که من مردم مرا در تابوت سیاه بگذارید تا همه بدانند سیاه تر از آنچه سیاهی است زندگی کردم... وقتی که من مردم تابوتم را در یخ بپوشانید تا بجای آدمی برای روزگارم گریه کند... وقتی که من مردم دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند به آنچه میخواستم...
-
دوست داشتم
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1386 15:15
غرور را دوست داشتم در تو بود؛ صداقت را دوست داشتم در تو بود؛ زیبایی را دوست داشتم در تو بود؛ مهربانی را دوست داشتم در تو بود؛ پاکی را دوست داشتم در تو بود؛ عشق را دوست داشتم در تو بود؛ قلب پاک را دوست داشتم اما در تو نبود قلبی خالی وجود نداشت که من در آن سکنا گزینم قلب تو پر از تنفر بود... پر از تنفر...
-
تو جایی به نام بهشت زهرا...
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 00:49
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ؛ ...خبرم کن ... بهت قول نمیدم که میخندونمت .ولی می تونم باهات گریه کنم ...اگه یه روز خواستی در بری ...حتماً خبرم کن ،قول نمیدم که ازت بخوام وایسی .اما می تونم باهات بیام اگه یه روز سراغم رو گرفتی ...و خبری نشد ...سریع به دیدنم بیا ...احتمالاً بهت احتیاج دارم واما... اگه یه روزی دلت برام...
-
همدم
دوشنبه 29 مردادماه سال 1386 14:46
می خواهم برای همه بگویم که بهترین همدم من کیست می خواهم همه بدانند که من چه فرشته ای دارم نازنینم با تمام وجود فریاد می زنم تا همه بدانند که من بهترین را دارم بهترین دوست و بهترین همدم